پیشینه
و مبانی نظری افسردگی افراد فقیر و غنی
پیشینه و مبانی نظری افسردگی افراد فقیر و غنی |
![]() |
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 32 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 30 |
پیشینه و مبانی نظری افسردگی افراد فقیر و غنی در 30 صفحه در قالب ورد قابل ویرایش.
مبانی نظری وپیشینه تحقیق افسردگی افراد فقیر وغنی
چکیده:
در این پژوهش یک گروه بیست نفری از نوجوانان و جوانان قشر فقیر جامعه و یک گروه بیست نفری از نوجوانان و جوانان قشر غنی جامعه انتخاب شدهاند و با استفاده از یک طرح پژوهشی از نوع علمی و مقایسهای از نظر میزان افسردگی مورد سنجش و مقایسه قرار گرفتند. افسردگی افراد با استفاده از مقیاس افسردگی بک سنجیده شد و نمرات افسردگی به دست آمده به عنوان شاخصی از میزان افسردگی و نیز به عنوان دادههای خام پژوهش مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. ازآنجا که هدف پژوهش مقایسه دو گروه فوق از نظر میزان افسردگی بود دادههای یاد شده با استفاده از روش مقایسه میانگینها تجزیه و تحلیل شد و در نهایت این نتیجه بدست آمد که میزان افسردگی در نوجوانان و جوانان قشر فقیر بیش از نوجوانان و جوانان قشر غنی است.
1- افسردگی:
الف: تعریف نظری
واژه افسردگی به معنای ضعف، تا حدی دارای ابهام است و در رشته مختلف معاونی متفاوتی دارد. در روان پزشکی افسردگی بر حسب موارد خاص به یک علامت یا سندرم اطلاق میشود و برای شخص عادی حالتی مشخص با غمگینی و گرفتگی و بیحوصلگی همراه میباشد.
بنابراین افلسردگی یک نوع بیماری است که خصوصیات عمده آن تغییر خلق شخص و احساس غم و اندوه است که ممکن است از یک نوع نومیدی خفیف تا احساس یاس شدید نوسان داشته باشد.
این تغییر خلق نسبتا ثابت است و گاهی روزها، هفتهها و ماهها و حتی سالها دوام پیدا میکند. همراه این تغییرات خلق، تغییرات مشخص در رفتار و نگرش، تفکر، کارآیی و اعمال فیزیولوژیک بوجود میآید. به طور کلی شدت افسردگی بستگی به تعداد علائم و درجه نفوذ آنها دارد. در خفیف ترین فرم، ممکن است فقط معدودی از علائم اساسی وجود داشته باشد. مهمترین علامت افسردگی ناتوانی در کسب لذت از چیزهایی است که قبلا برای او لذت بخش بوده است.
افسردگی کم شدن تنوس روانی است که روی خلق و رفتار و احساس که شخص در وجود خودش دارد اثر میگذارد که این حالت ممکن است به صورت خستگی مختصر، اشتغال خاطر، بدبینی، ناامیدی و غمگینی تظاهر میکند یا بصورت کاهش فعالیت و اراده و حتی استعداد و بالاخره احساس عدم اعتماد به نفس و احساس تقصیر و گناه جلوهگر میشود.
خلق در بیماران افسرده با کاهش انرژی و علاقه، احساس گناه، اشکال در تمرکز، بیاشتهایی و افکار مرگ و خودکشی مشخص هستند. سایر علائم بعبارتند از تغییر در سطح فعالیت، تواناییهای شناختی تکلم و اعمال نباتی این اختلالات عملا همیشه منجر به اختلال در عملکرد و روابط اجتماعی و بین فردی میگردد.
علائم و نشانهها و تابلوی بالینی: نشانههای معینی وجود دارند که در هر نوعی از افسردگی دیده میشوند این نشانهها بر حسب نوع و شدت افسردگی متغیر هستند برخی از مهمترین این نشانه عبارتند از:
بدخوابی[1]: ممکن است به صورت مشکل به خواب رفتن (بیخوابی اول شب) – مشکل در خواب ماندن (بیخوابی در فاصله خواب) یا بیدار شدن در صبح زود (بیخوابی سحری) تظاهر کند.
اختلال در اشتها: ممکن است به صورت کاهش اشتها و کاهش علاقه به غذا، فقدان اشتها، یا خودداری از غذا خوردن به دلایل هذیانی باشد.
علائم جسمانی: ممکن است به صورت واکنشهای خفیف سیستم عصبی خودکار باشد که دستگاههای قلبی و عروقی، گوارش، تولیدمثل یا تنفس را عصب میدهد و یا به صورت اشتغال خاطر هیپوکندریاک یا علائم جسمانی معین، یا هزیانهای جسمی تظاهر کند. غالبا همین علائم جسمانی است که در ابتدا بیمار را نگران کرده و او را به معاینهع طبی سوق میدهد.
علاوه بر این، شخص اغلب عصرها احساس میکند که حالش نسبت به صبح بهتر است و هیچ توضیح قانعکنندهای برای این موضوع وجود ندارد.
خصوصیات اصلی و مرکزی حالات افسردگی، کاهش میل به فعالیتهای لذتبخش روزمره مثل معاشرت، تفریح، ورزش ، غذا و روابط جنسی است . این ناتوانی برای کسب لذت، حالتی نافذ و پایا دارد. بطور کلی، شدت افسردگی بستگی به تعداد علائم و درجه نفود آنها دارد . در خفیفترین شکل ممکن است فقط معدودی از علائم اساسی وجود داشته باشد. (پورافکاری – 1373)
مهمترین علامت افسردگی همین ناتوانی در کسب لذت است از چیزهایی که قبلا برای شخص لذتبخش بوده است. غمگینی یکی از خصوصیات افسردگی است. معهذا ممکن است به جای غمگینی از گیجی، اضطراب و عدم تمرکز فکری شکایت داشته باشد.
احساس درماندگی، میل به خود ملامتگری، کاهش اعتماد به نفس از شایعترین علائم افسردگی است. کندی روانی حرکتی یا برعکس آن تحریک و آشفتگی ممکن است.
بیاشتهایی و کاهش وزن نیز از علائم عمده افسردگی شمرده میشود. تغییرات شبانهروزی خلق به صورت شدت یافتن علائم بهنگام صبح بارز است. شکایتهای مبهم از سردرد، کم درد، یبوست، بدون علت آشکار گاهی با افسردگی رابطه دارد. وجود افکاری انتحاری تکرار شونده نیز در میان مهترین علائم افسردگی بوده و مستلزم توجه جدی.
انواع افسردگی: در DSMIII اختلالات خلقی به شرح زیر طبقهبندی شدهاند:
- اختلالات خلقی عمده Major affective disorol
در اینجا خصیصه اصلی، اختلالی است شامل یک دوره افسردگی و یا یک دورهمانی میباشد. اشخاصی که دارای دورههایی مانی و یا هر دوره مانی و افسردگی باشند گفته میشود که دارای اختلالی به نام اختلال دو قطبی [2]هستند، و اشخاص که فقط دارای افسردگی باشند گفته میشود که دارای اختلال افسردگی عمده هستند.
2-1- اختلال خلقی خاصی:
این طبقه شامل اختلالات سیکلوتیمیک با تغییر خلق ادواری و اختلال دیستیمیک یا افسرده خوبی است.
3-1- اختلالات ناجور:
- موارد اختلالات خلقی در حقیقت در طیف وسیعی میگنجد که در یک انتهای آن افسردگی یا خوشی خفیف و کوتاه مدت و تحت بالینی قرار دارد و افسردگیهای هذیانی شدید یا شیدایی سرسامی در انتهای دیگر است.
- در DSMIII واژههای قبلی شمال بیماری مانیک دپرسیو، ملانکولی رجعتی یا قهقرائی.
و واکنش افسردگی سایکلوتیک و نوروز افسردگی حذف شده اند اکنون بیماری مانیاک دپرسیو به عنوان اختلال عاطفی دو قطبی و ملانکولی رجعتی و واکنش افسردگی مایکوتیک و بعضی از افسردگیها نوروتیک به عنوان اختلال افسردگی عمده تلقی میشوند.
اختلال از نوع نوروتیک به طور آشکار زندگی افراد را آشفته میسازد ولی ارتباط با واقعیت دست نخورده باقی خواهد ماند. افراد نوروتیک از اطراف خود مطلع هستند و کارائی خود را تا حدودی حفظ میکنند و گفتگوهایشان پا به نسبه منطقی است و به درمانگر هم مراجعه میکنند.
ب: تعریف عملیاتی افسردگی:
در این پژوهش شاخص افسردگی نمرهای است که فرد در آزمون افسردگی بک بدست آورده است.
2- فقر (قشر فقیر):
الف: تعریف نظری:
واژه فقر Paurrc از ریشه لاتین Pauper میآید که با Paucus و یونانی Pene فقیر و penia (فقر) قرابت داشته و یا peina (گرسنه) هم خانواده و با واژه pono مکافات و مجازات نیز هم خانواده است. ولی خویش دورتری دارد.
بنابراین فقر را یونانی با واژه aporia ( راه به جایی نداشتن، مشکلی که فقیر با آن دست به گریان است). تعریف میکنند ریشههای یونانی به دو امر واقع مثبت بر میگردد . (اگر چه هر دو دردآور) یکی از آن دو ریشه بیولوژیک دارد: گرسنگی، و دیگری ماهیت روان شناختی دارد. ملاحظه میشود که ریشههای یونانی لغت معنایی کیفی دارند و حال آنکه ریشه لاتین آن از معنای کمی برخوردار است.
1- Disturbed
bipolar disorder (بیماریهای مانیک در پرسیو)1-